باد مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
کتابها - کتاب من و شمع


باز تن پوشم حریر سادگی

سر به روی بالش دلدادگی

باز می بینم خودم را توی خواب

انتهای کوچه آوارگی

*

یک نفر در زیر خاک سرد

فریادی کشید

*

مادری یا کودکی دادی کشید

*

دختری افسرده شد، افسرده شد

باز موهای درخت بید را بادی کشید

*

خنده ها را باد با خود می برد

دستها را، دیده ها را، باد با خود می برد

می سپارم هستیم را دست باد

هستیم را باد با خود می برد

...



 

حاضرین در سایت

ما 3 مهمان آنلاین داریم

آمار بازدید کنندگان

mod_vvisit_counterامروز9
mod_vvisit_counterکل بازدیدها1031453

زنی را...

زنی را می شناسم من شاعر فریبا شش بلوکی

تماس با مدیر سایت

تماس با مدیر فروش کتابها