کتابها -
کتاب من و شمع
|
بگو تا سلامی مجدد
بگو تا نگاهی دوباره
چقدر اشک باید بریزم
به پای هزاران سپیده
به قلب هزاران ستاره
*
بگو چند پاییز و چندین بهار
برای رسیدن به چشمان تو
بماند نگاهم در این انتظار
*
بگو این همه ابر آخر چه شد
بگو دست من بوی باران نداد؟
بگو ای بهشت خدا بر زمین
بگو چند ابر بهاری نشسته کنون
کنار تو در فصل طوفان و باد
*
بگو چند بار من بخندم ز دل
به نیلوفر دشت آبی عشق
بگو چند بار برگ زرد خزان
بیاید ولی من بمانم تو رامنتظر
*
بگو چند هزار پنجره مانده تا
گشوده شود روی چشمان تو
بگو چند صد خواب رنگی ببینم
برای رسیدن به دستان تو
*
بگو چند بار نام تو بر لبم
بیاید و باز انتظار سلام
بگو چند برف زمستانیِ
سفید و ملایم بیاید به بام
*
بگو چند بار شاخه ها گل دهند
تو می آیی از راه طولانی ات
بگو چند کاغذ کنم نامه ات
که آخر بیایی ز مهمانی ات
*
بگو چند بار ماه باید بیاید به بام
بگو چند بار گریه بی صدا لازم است
بگو چند آواز سرخ و بنفش
برای صدا کردنت لازم است
*
بگو تا بدانم که باز
برای رسیدن به آواز عشق
چقدر مهربانی کنم باز من
به دستان موسیقی و ساز عشق
*
بگو چند بار قلب من بشکند
میان سکوت و شب و پنجره
بگو چند بغض طلایی ناب
نشیند به یاد تو بر حنجره
*
بگو چند صد مرغ عشق
بخواند بیایی ز در بی صدا
بگو چند آهوی وحشی رود
به یاد تو بر کوه و بر ، بی ریا
*
بگو چند بار تب کنم می رسی
بگو چند گل وا شود می رسی
بگو چند بار بر لب پنجره
صدایت کنم می رسی
*
بگو چند بار دست من
رود رو به بالا و نور
بگو چند بار بشکند
دل بی قرارم ، چنین بی غرور
*
بگو تا طلوع دو چشمت چقدر
نفس مانده تا پر کشیدن بگو
بگو تا نسیم صدایت چقدر
غم و غصه باید چشیدن بگو
*
بگو تا بدانم که چیست
گناه من و این همه فاصله
بگو جرم من پس چه بود ای خدا
که تا هست باقیست این فاصله
*
بگو من بدانم که باز
برای دل خود بخوانم به ناز
بیا باز کن پرده ها را زِ راز
*
بگو تا سلامی مجدد
بگو تا نگاهی دوباره
چقدر اشک باید بریزم
به پای هزاران سپیده
به قلب هزاران ستاره
...
|